بسم الله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر...
دل پیامبر را می لرزانند. او پسری ندارد. در هر گذری که رد می شود او را بدون نسل خطاب می کنند. پیامبر خدا دلش گرفته است ... میان همه تنهایی ها ای کاش فرزندی داشت... از کوچه ها می گذرد و زخم زبان ها بر جانش می نشیند.
انا اعطیناک الکوثر...
خدیجه باردار است، پیامبر باید از همسر و فرزندش دور شود، او هم مورد امتحانی قرار می گیرد که قبلا از جد اش حضرت ابراهیم گرفته شده است، فرمان پروردگار می رسد او باید برود. محمد (ص) امر رب را اطاعت می کند و همسر باردارش را میان زن های کینه جوی مکی تنها می گذارد... خداوند همانا بهترین حافظان است
بقیه در ادامه مطلب
تقدیم به مادران شهدا
ســاده بــود ...
در بــرابـر هـــجــوم فــصـل غــــــم،
مــثــل کــــــــوه،
ایـســتـاده بود ...
گـــاه گــاه؛
یــــاد کـودکــی کـه روی دامــنـش رشـــیــد شــــــد ...
یـــــــــاد او که عـــــاشــقــانــه پـــــــــر زد و شـــــــــهـــیـد شـــــــد ...
در نــــگـــاه روشـــنـــش بـه بــرق می نـــشـــســــت
او ولــی صـــبــور و با وقــار
بــا دلـــی به وســعـــت بــــهـــار مـی گــذشــت
آری ایـــن چـنــیــن جـــــوان او
در بــــهــــشــت جـــاودانـه روســــــــپــیــد بـــود
چــون کــه صــــبــر
شـــرمـــســــار صــــــــــبـر مــــــــــادر شــــــــــهــید بــود
تقدیم به تمامی مادران
وقتی بچه بودم کنار مادرم میخوابیدم و هرشب یک آرزو میکردم.
مثلاً آرزو میکردم برایم اسباب بازی بخرد؛ میگفت «میخرم به شرط اینکه بخوابی.» یا آرزو میکردم برم بزرگترین شهربازیِ دنیا؛ میگفت «میبرمت به شرط اینکه بخوابی.» یک شب پرسیدم «اگر بزرگ بشوم به آرزوهایم میرسم؟» گفت «میرسی به شرط اینکه بخوابی.» هر شب با خوشحالی میخوابیدم. اِنقدر خوابیدم که بزرگ شدم و آرزوهایم کوچک شدند.
دیشب مادرمو خواب دیدم؛ پرسید «هنوز هم شبها قبل از خواب به آرزوهایت فکر میکنی؟» گفتم «شبها نمیخوابم.» گفت «مگر چه آرزویی داری؟» گفتم «تو اینجا باشی و هیچ آرزویی نداشته باشم.» گفت «سعی خودم را میکنم به خوابت بیایم به شرط آنکه بخوابی.
حسین پناهی
مامان خوبم دوست دارم
از دیگر تصاویر در ادامه مطلب دیدن کنید
سلام بر مادر بی نشان
سلام بر مادر هستی
ولادت یگانه دخت نبی ،مادر حسنین، بهانه آفرینش ،مبارک باد
بسم رب الزهرا سلام الله علیها
تقدیم به مادر هستی حضرت زهرا سلام الله علیها:
از دم زهراست عیسی صاحب جان می شود
نام کوثر می برد مریم ، مسلمان می شود
هاله ای از نور ، وقتی پا به ایوان می نهد
می رود خورشید ، پشت ابر پنهان می شود
ابر سرگردان ندارد هیچ چیزی از خودش
با دعای فاطمه مشمول باران می شود
صبح ها می آورد عطر دعایش را , نسیم
بر زمین خشک می ساید , گلستان می شود
من شنیدم هر کسی نام علی را می برد
ذکر زهرا در سما جانم علی جان می شود
هر کدام از وصله های چادرش , باب بهشت
رد شدن از آن , فقط رزق محبان می شود
ظاهرا هر کشوری را بهر کاری ساختند
خادم زهرا شدن هم سهم ایران می شود
مــادرم فـرشــــــتــه است ..
ولی ...
هیچوقت ندیدم پرواز کند ...
زیرا به پایش ...
مـــن را بسته بود ...
بــرادرم را...
و همه ی
زندگیش را ...
معذرت میخواهم نیوتون ...!
راز جاذبه،
"مــــــادر"
من است!
معذرت میخواهم ادیسون!
چرا که "مــــــادر" من اولین چراغ زندگی من است!
معذرت میخواهم انیشتین!
فرمولهای تو از توضیح "مــــــادر" من عاجزند!
رومئو!
همه راه ها به عشق "مــــــادر" من ختم میشود ...!
مــــــادر من ،
عــــــشــــق من است...
میترسم برای ماندن در کنارم از بهشت به جهنم بیاید ...
مــــــادرســـت دیگر ...
کلیپی زیبا تقدیم به مادران عزیز